انگیزه ها بسوی مردمسالاری
حسن پیمان حسن پیمان



سیطره جوئیهای فاشیسم قبیلوی وانگیزه های بسوی مردمسالاری

 

مدعیان دین

 

شعرمن از رنج خلق مان حکایت میکند

از ستم و جور استبداد  شکایت  میکند

ساده و روان شفاف و سماع وعام فهم

بس ز  جور غول استکبار حکایت میکند

از خرد  و  فن و  عرفان و ادب دارد بیان

مینشیند بردلی به برخی  مذلت میکند

همچو نشترکارزندبرقلب حسودوخودنگر

میکند صفت از انکو که، صداقت  میکند

ذاهد و ملا وشیخ وتجار خون و دین نگر

چون ز مکه شد بدر،بد تر جنایت میکند

پیشه اش دزدی وقتل ونسلکشی وفساد

با شعار دین  به ظاهر ، او عبادت میکند

دخت هفت ساله کندنالان به زیرران شیخ

ذاهد و  واعظ  فحاش و عظ دیانت  میکند

با هزار سوگند برای حلف  اعتماد  زخلق

چون به قدرت میرسدصدچندخیانت میکند

طالب" و ظالم و فاسد بوده اند در اقتدار"

بارها توبه شکستند حال ندامت میکنند

میکند شنا به خون خلق خمارش نشکند

روز حشر  هم  پیامبرش، شفاعت میکند

چه اعتمادمانده"پیمان"به این اغواوفریب

مدعی  دین و مذهب، کین دیانت  میکند

حسن پیمان"و"

بحرانات مزمن درافغانستان به ابعادگسترده ای زنجیره ئی ازحوادث وبحرانات گونا گون چندین بعدی مواجه وازان اسیب پذیرگردیده است که،بطورعمده وموءجز دربعد داخلی وبعد خارجی ان دراینجا به ان اشاره میگردد.و

الف:- دربعد خارجی مسئله:-برخلاف ادعاهای بلند بالای ایدلوگهای بورژوازی وجنگ افروزان امپریالیستی بعد ازفروریزی سیستم جهانی سوسیالیستی وفروکش شدن جنگسرد؛ جای سوسیالیسم،دموکراسی،ترقی وجای عدالت و جامعۀ مدنی را؛اسلام متحجر افراطی وعقب گرد وتروریسم وشکل پیسشرفته تران(تروریسم انتحاری)اشغال نمود.وسائیر ادیان ومذاهب واپسگرای محافظه کار شیطانی وتندرو بگونۀ قرون وسطائی ان باحمایت سرسخت ازکهنه پرستی برضد ترقی وتکامل ودگرگونیها؛بخاطر جلوگیری ازازادیها ودموکراسی وپیشرفت وعدالت اجتماعی به شدت فعال وگسترش داده شد.بالافها وکذافه گوئیها وشعارهای پرزرق و برق دروغین تحت عنوان(خلع سلاح سازی،تأمین امنیت عمومی،جهان صلح وثبات وارامی؛دنیائی که درانجا ؛دیگر تنشها وجنگها وویرانیها ونیستیها ونابودیها واتش سوزیها ودهشت افگنیها وتروریسم وجود نخواهدداشت؛ازادی ترقی،تمدن وشگوفائی وعدالت نصیب بشریت خواهد گردید؛وجهان دوستیها وبرادریها وهمسوئیها را) بی تب وتابانه تبلیغ مینمودند.اکثریت قاطع نشرات مبلغین وبلندگوهای وابسته به غرب؛هواخواهان ودنباله روان انها؛اگاهانه یا نااگاهانه با یک سروصدزبان درخدمت سرمایه وسرمایه سالاران قرارداشتند وقرار دارند وهنوز هم افتخارانه این خدمت رابجامیاورند.وتمامی تلاشهای انها برضد نظامهای دموکراتیک وبرضدترقیخواهان وتحول پسندان ووطنپرستان واقعی تغیر ومذبوهانه تلاش داشتند تا انهارا با مهارت تام تخریب وجلو رشد وتبارز انهارا جلوگیری نمایند.واما اکنون خلاف کلیه ای این ادعاهای پوچ ومیانتهی پرطمطراق دغدغه دار درعمل به وضاحت دیده شدکه؛این بوق وکرناهای کرکننده جز دروغ واغوای محض چیزی دیگری درعمل نبوده است.که جنگها بد ترازدوران گذشتۀ جنگ سرد شدت یافت،ناارامیها دراسیا،افریقا وامریکای لاتین وشرق میانه با همان شدت خود ادامه پیدا کرد.وازجانب دیگربافروریزی استعمار کهن ونو؛استعمارواستثمار به چهره های جدید فریبنده واغواکننده تحت عناوین خوش اهنگ ؛ایجاد صلح وثبات،امنیت ازادی،حقوق بشرودموکراسی ونظامهای به اصطلاح دموکراتیک وشگوفائی؛درجهان ظهورنموده وبشکل ملیتاریستی نظامیگری ان با اشغال سرزمینهای ارام،امن وصلح امیز اغاذگردید.وجنگها به اشکال نوین تروریستی ان ؛بازائیش تروریسم پیشرفتۀ انتحاری تکامل ووارد مراحل جدید خودگردید.صلح وثبات وناارامیها بدترازدورۀ جنگ سردبه وخامت گرائید؛دنیای یک قطبی ویکه تازیهای غیرقابل کنترول ومهارشدنی؛جای توازن قوای بین المللی را اشغال نمود.بااستفادۀ ابزاری از افتراق ونفاق دینی ومذهبی واعلام رسمی جنگهای صلیبی وتحریکات ماجراجویانۀ مذهبی ودینی،قومی،نژادی وزبانی ومنطقوی به اشکال نوین ان وارد کارزار ووسیلۀ سرکوبگریهای جنبشهای ملی ومترقی ودموکراتیک ودولتهای قانونی گردید.ابعاد وگسترش پایگاه های استراتژیک ورقابت سلطه درمناطق نفت خیز جهان وغیره را میتوان ازجملۀ دست اوردهای سالهای بعد از فروکش سازی جنگ سرد وفروپاشی جهان سوسیالیسم ارزیابی نمود.یعنی عصرکنونی ما دردو ابعاد بادونوع تلاش درپی همدیگرقرار گرفته است:یکی:-عصر انسان کشی به طراز نوین ان وانسان زدائی وعصر ازدست دادن ارزشهای والای انسانی وعصر سرکشیهای فاشسیم نوین وحقارت است؛وعصر عقبگرائی هست. ودر؛بعددومی:-این عصرمادرماهیت خود عصر شکست وفروپاشی نظامهای توتالیتاریستی؛عصرفروریزی رژیمهای دکتاتوری وعصررهائی زحمتکشان وعصرازادی وعصر زنجیر شکن بردگی وبندگی وعصر نبردهای خونین ضدفاشیستی است.عصر اوج انقلابات ساینس وتکنالوژی وعصرتسخیرکیهان وطبعیت است.عصربحرانات عمیق جامعۀ سرمایداری واستعمارنووکهن وعصر جنبشهای عظیم رستاخیز ملی؛عصرازادی،دموکراسی،وعصرنهضتهای نیرومند رهائیبخش ملی وعصراستقلال خواهیها وتجدد پذیری وعصر جنبشهای انقلابی خودگردانهاکه؛سراسرکرۀ مارافراگرفته است.علی الرغم سرکوبهای خونین وبیرحمانه ومقاومتهای ارتجاع وامپریالیسم علیه ازادیخواهان وجنبشها؛عصرانقلابات رهائیبخش ملی دارد وارد مراحل جدیدی ازتکامل خود میگردد.عصرما عصر بیداری توده های ملیونی ورشد روز افزون جنبشهای حق تعین سرنوشت ملتها واوج مبارزات داد خواهانه وحق طلبانۀ انها است.عصربازنگری سیستمها ونظامهای کهنه وفرسودۀ قرون وسطائی وفرتوت وناکاره بوده؛عصرگرائیش بسوی عدالت وسوسشیلایزیشن سازی نظامهای ناکارامد است.بویژه درکشورهای اروپائی وحتا درانگلستان وبرخی کشورهای سرمایداری؛همچونهضتهای حق طلبانه درنبود نقش توده ها وسهم فعال انها درتعین سرنوشت خویش؛وداشتن دست ازاد برای خودگردانیهای اقتصادی،بازرگانی،وتأمین رفاه اجتماعی وازادیهای حقوقی ومدنی بیشتر وسائیر نهادهای دموکراتیک؛بابازنگریهای عمیق درجریان است.ازنظامها وسیستمهای کهن وخسته کن وراکد وجامعۀ بستۀ ان مردمان به تنگ امده ودلگیرشده اند که جوابگوی نیازهای مردم خود نیستند.وگرائیشها بسوی نظامهای کاراتر پارالمانی انتخابی،دموکراتیک وشورائی که ممثل واقعی ارادۀ مردم ان باشد؛دردستورروزقرار گرفته است.واکثرکشورهای اروپائی شمالی که گرائیشهای برای "شبه سوسیالیستی سازی" گذارمینمایند،دارای موءلفه های دموکراسی اند.بنا برااین تحلیلها وواقعیتهای عینی؛زمان ان رسید ه است که نظامهای سیاسی کهن فرسوده وناکارامد ومردم ازارضد ترقی وضددموکراتیک وضدملی،یکه تاز،خودمحوربین انحصارگروتمرکزخواه ضد تحول وترقی ومدنیت؛ناگزیر باید جای خودرا به نظامهای ازادترودموکراتیک تر وتجدد پذیرتر وخودگردانتر واگذارنماید.زیرا همه چیز وهمه پدیده ها درحال تغیروتکامل هستند؛رشدوتکامل وتغیر خارج از ذهن وارادۀ انسانها روند خودرابه پیش می پیماید.هیچ پدیدۀ مادی-اجتماعی ومعنوی ویا نظام ان نمیتواند بقای ابدی داشته باشد ویا بزور نیزه ومقابله با ان جلو رشد وتحولات ودگرگونیهای انرا سد گردید.توقف وسکون درروند تکاملی پدیده ها نسبی است نه مطلق.وبلا انقطاع درحرکت است؛وکس بخواهد یا نخواهد به پیش میرود؛نو جای کهنه را میگیرد؛وکهنه ناگزیرجای خودرا مطابق به قانونمندیهای تکامل عینی درونی پدیده هاباید به نو واگذارگردد.واین یک امرطبعی وقطعی وابدی و عینی ومستمر ودومداراست؛واگر چنین نباشد بنابرحکم قانون دیالیکتیک تکامل پدیده ها؛رشد وتکامل صورت نمیپذیرد وحیات وممات درهمه پدیده ها متوقف میگردد.که همچو تحولات بویژه درکشورهای شرقی اسیائی،اروپائی،امریکای لاتین،قارۀ افریقا وکشورهای توتالیتار وخودکامۀ عربی درعمق منازعات ملی،اجتماعی-اقتصادی وسیاسی وفرهنگی رنج میکشندکه؛بمثابۀعاملهای اساسی تشدید حرکت،تحول ورشد این جنبشهای جهانی گردیده وافغانستا ن نیز نمیتواند ازاسیب این توفانهائیکه اکثرأ خود جوش بوده اند درکنار بماند.ومادرعصری زندگی میکنیم که؛عصرگسترش بیشترجنگهاست.جنگ خصلت ذاتی امپریالیسم است وبا مشی سودجویانۀ ان گره خورده است وبدون جنگ نمیتواند بقا وزندگی نماید.امپریالیسم یک نظام مونو پولیستی-ملیتاریستی انحصارگر سود وبهره درجهان بوده؛نه تنها خلق خودرا به زنجیر انقیاد بندگی وستم واستثمارمیکشد،بلکه باصدورسرمایه وغارت منابع مادی ومواد خام وثروت درجهان وبویژه کشورهای عقبمانده وروبه انکشاف را نیز بهره کشی مینماید وبرای بقأ وادامۀ حیات خودانهارا مورد استثمار قرار میدهد.بخاطرسرکوب جنبشهای کارگری ضدبورژوازی وضدامپریالیستی ومونو پولهای ان،دربین کشورهای خود؛وجنبشهای ازادیبخش ملی ودومکراتیک ومترقی با خصلت ضد امپرایالیستی واستعمار درجهان واشغال سرزمینهای ثروت خیز ازحدود نیم قرن به اینسو بااستفادۀ ابزاری ازتفرقۀ دینی ومذهبی،قومی ونژادی وزبانی وفعالسازی وسیع وگستردۀ شبکه های جاسوسی وبویژه برعلیه شوروی و سیستم جهانی سوسیالیستی،بیشترتشدید یافت.با کودتاهای تحمیلی وجنگ افروزی وگسترش جنگ؛بگونۀ مثال افغانستان به مرکز فوکس وفشاربرضد شوروی؛وپاکستان بمثابۀ تختۀ خیز مورد استفاده قرار گرفت وسنگرهای مطمئن تشدید وگسترش جنگ اتخاذ گردید.وجنگ فرسائیشی نابودکننده وکشنده با هجوم منظم وپلان شدۀ کشورهای سرمایداری مونو پولیستی ومتحدین غربی وشرقی واعراب مرتجع ومذدور برضد یک حاکمیت نابالغ ونوپای دموکرتیک درافغانستان واتحادشوروی بسیج گردید.وشوروی بمقابل تهاجم سیستم جهانی سرمایداری واتحاد بین المللی مونو پولیستی ان به تنهائی مقاومت نمود.بعداز سیزده سال جنگ ومقاومت تحت عنوان دفاع ازحاکمیت نوبنیاد افغانی؛ازلحاظ اقتصادی شدیدأ اسیب پذیرگردید.وسرانجام اخرین سرباز شوروی در15 فبروری سال 1989م افغانستانرا ترک گفت که؛بااستفاده ازاین حلقۀ ضعیف وخلاه وبروز بحرانات درشوروی؛عناصروابسته به غرب وشبکه های استخباراتی ان مانند بوریس یلتسن ومیخائیل گرباچف دردرون حزب-ک-ش-باجمع غفیرنارضائیان داخلی مجال تنفس یافته وفعال گردیدند.وازطرف غرب حمایت شدند.وبشکل دراماتیک زمینۀ رشد وارتقأ بمقامات بلندحزبی ودولتی مساعدشده وبه قدرت رسیدند.پلان ووظائیف این گروه ضد حزبی وراست گرا درقدم نخست سرکوب اعضای اصولی وفاداربه مرکسیسم-لیننیسم طرازبلشویکی بودکه بایددرشوروی وسائیرکشورهای جهان سوسیالیستی انجام می یافت.که یلتسن بمجردرسیدن به قدرت ومقام ریاست جمهوری؛جناح چپ حزب را تحت عنوان توتالیتار تحریک وواداربه کودتا نموده وکودتای کمونیستی که خلاف اساسنامه واهداف ان یک عمل جنایت کارانه است که باید ازطریق تدویر کنگره  قبلأتصفیه میگردید وجلو ضدانقلاب دردرون حزب تشخیص وکنترول میگردید؛بابیکفایتی وبی سنجش وبدون محاسبۀ انقلابی  واحساساتی ناعاقبت اندیشانۀ ضدانقلابی دست به کودتازدند وکودتای دورازخرد انقلابی انهابمانند انکه قبلأ بین شان کدام تفاهم وصحنه سازی ساختگی شده باشد؛ناکام وسرکوب گردید.وراه سائیرسرکوبگریهارا هموارواغاذ کرد.وبعد ازیلتس؛گرباچف بابرنامۀ جدید تحت عنوان اصلاحات"پروسترایکا"برادامۀ مشی یلتسن راه بیغل وغش فروپاشی اتحاد شوروی وبه تعقیب ان فروپاشی سیستم جهانی سوسیالیستی را بمثابۀ انکه ؛درقلم رو  و درتحت فرمان مستقیم مسکو بوده باشند و مانند ویتنام ،کوبا،چین  ویا کوریا مستقل ودارای ارادۀ  ازاد نبوده باشندیکی پی دیگری راه سقوط خموشانه وتسلیم طلبانه راافتخارانه درپیش گرفتند وباسیستم سابق خود وداع نمودند ودرهمه عرصه ها عقب مانده بودند وباین ترتیب ثابت نمودند که  رشد واستعداد های انها دراسارت ودرراه سوسیالیسم نرفته بودند   ازهم پاشان شدند.درقدم اول فروپاشی حا کمیت مترقی د رافغانستان  در تبانی باغرب وپاکستان درپیش گرفته شد که کتابی بنان(تهاجم حقایق پشت پردۀ اتحادشوروی درافغانستان"به قلم دیگوکوردویز نمایندۀ سرمنشی سازمان ملل متحد وهریسن موءرخ انگلیسی انتشاریافت؛وبه تعقیب ان بسا کتابها،اثارومقالات ومضامین ونشرات وتارنماها واسناد معتبر ازدخالت درامورافغانستان درسقوط نظام ان به نشر رسید؛وبویژه که افشای (92هزار)اسناد معتبر وتکذیب ناپذیر توسط دستگاه نشراتی"ویکی لیکس"تمامی قضایا وجریانات وحوادث مداخلات غرب را ازطریق پاکستان حتا ازدوران سلطنت به اینسو برملا وافتابی ساخت.وفورأ تهدید وجلوبیشترنشرات ان گرفته شد..ا

ب:دربعد داخلی:-باخارج شدن قوای شوروی ازافغانستان وبافروریزی سیستم ان؛امریکا ومتحدین ظاهرأ ادمۀ جنگ را درافغانستان بسنده نموده بودند؛هرگاه پدیدۀ ضد انقلابی دربین حزب ودولت شوروی نهادینه ورشد وازدرون منفجر نمیگردید؛وشوروی به یکمقدار کمکهای خود سنجیده شده ومحتاطاتانه وتحت کنترول وهم اهنگ با دولت کابل ادامه میداد؛براساس گذارشات وتوضیحات که درکتاب تهاجم  حقائق پشت پردۀ شوروی درافغانستان نیز به ان اشاره گردیده است؛بافروکش شدن تشدید مداخلات وحمایت ازجانب امریکا وغرب ازاشرار ویا مجادین وقت وبروز مأیوسیتها وخستگی ازجنگ طولانی دربین انها کاملأ ظاهروهویدا گردیده بود وبدون حمایت و کمکهای خارجی انها ابدأ موفق شده نمیتوانستد ودرحقیقت امر این پیروزی ازغرب درمقابل شوروی بود نه ازمجاهد ویا پاکستان بلکه انها صرف وسیله والۀ دست بیگانه مانند امیر عدالرحمان ویا شاه شجاع ونادرشاه دریدونی انگلیسی که به انگلیس خدمت میکردندومردم خودرا بنفع انگلیس قتل عام میکردند وانرا بخود افتخارمیدانستندکه ؛مجاهدین این کاررا انجام دادندوهنوز درچهرۀ طالب انجام میدهند ؛که این پیروزی بیگانه است وبرای تأمین منافع بیگانه است نه منافع وطن که طبل پیروزیرابا طمطراق وافتخارکوبیدندو میکوبند.!؟-. وحتا مجاهدین دربرخی ازولسوالیهای تحت اشغال خودرا به تدریج ازدست داه بودند درجنگ جبه ای زیاد موئفق نبودند به عملیات چریکی وانفجارات وترورها دست میزدند وباادامۀ مقاومت انها درحالت شکست قرارداشتند وعلاقۀ ادامۀ جنگ بیشتردیده نمیشد.وصرف پاکستان که هدف اشغال درعمق استراتژیک اوبود ومذدوران تنظیمی وکمکهای بیشمار وسیل اسای غرب را وسیلۀ رهبرد اهداف خود بدون انکه به قوای امنیتی ونظامی ان ضرری متوجه گردد حتا تادندان مسلح باسلاح اتومی ووسائیل پیشرفتۀ نظامی غربی وامرکائی خودرا غنی ساخته بود.ازجانب دیگرازاردوی منظم جنگی کارپخته وسرسپرده ونیرومند ومجرب افغانستان نیز سخت درهراس بود وبه هر وسیلۀ ممکن باید جنگ راباید شعلورنگهمیداشت.که بااستفاده ازاین خلاهها وتغیراوضاع سیاسی را به نفع خود دیده به تخریبات وبه مداخلات خود مجددأدربین افغانستان بیشترشدت بخشید وتحت نام پیروزی بزرگ؛مجاهدین را حتا باتهدید تحت فشاراورده وسرازنو منسجم وبانفس راحت تحت تربیت وتجهیزبیشترقرارداد وبا شعاروطرح تشکیل"کانفدریشن"خواست تا افغانستانرا به خود ملحق بسازد؛وتوسط مذدوران دالر وکلدار هفت تنظیم"جهادی"پروردۀ دست خود تحت عنوان"اسلام درخطر"است؛اسلامیکه سده ها پیش توسط امپراتوران مغول وشاهان افغانی دران سرمینها برده شده وبه زورنیزۀ انهامسلمان شده اند نامی بنام پاکستان واسلام ان وقت هیچ درتأریخ ودرنقشۀ وجودنداشت.واین بازیهاو ادامه ان وگسترش جنگ درافغانستان را یک ابجد خان هم میداند که؛بخاطر اشغال سرزمینها وسلطه ونفوذ دراسیای مرکزی ومنابع انرجی ان تحت عنوان گویا اینکه"افغانستان کافر شده دین اسلام درخطراست وباید ازسر مسلمان شوند"را اعلان نمودند.وپاکستان که درصدد فروپاشی قوی ترین قوای مسلح،دولت دموکراتیک وحزب درافغانستان ودرمنطقه بود؛تحت این گونه بهانه ها توطیئه ها ودسائیس گوناگونیرا دراین فرصت با اگاهی ازپلان گرباچف ودرتبانی با ان که قبلأ روی دست بوده دردست گرفت وبه عملیات تخریبی خود ادامه داد.و

مداخلات اشکارای دولت روسیه درسقوط حزب ودولت دموکراتیک:-گرباچف مطابق به پلان تخریباتی درتبانی باغرب برای پاشان سازی حزب ودولت وقوای مسلح فاتح وقهرمان؛انشعابات وکودتا هارا سازمان داد؛وازطریق مشاورین ودستگاه استخباراتی-ک-ج-ب-سیاست دوگانه را درپیش گرفت.دربخش جناح"خلقی"(حزب)بطورجداگانه؛ودربخش جناح"پرچمی"،(حزب)؛گروهی رابه مصالحه واشتی بامخالفین ودشمانان سوگند خوردۀ خلق و وطن  تشویق میکردند؛وگروه دیگری رابرضد مصالحه واشتی ملی تحریک وتشویق مینمودند؛وگروه دیگرتندرو ترانرا هم به کودتاه علیه ان ترغیب مینمودند.وانشعاب وکودتا ها را بشدت زمینه سازی مینمودند.یعنی"دزدرا میگفتند ،دزدی کن وصاحب خانه را میگفتند تو هوشیارباش"یلتسن وگرباچف که؛بنا بروظائیف خرابکارانه وفروپاشی هارا روی دست داشتند وباید طبق تعهدات خود به غرب جناح های چپ اصولی درهر جائی ازجهان  که است به اشکال مختلف سرکوب میگردیدند.ودرافغانستان دراین زمینه سه کودتا را درخفا سازماندهی نمودند.کودتای نخست باپیش کشیدن شهید داکتر نجیبالله با طرح مشی مصالحۀ ملی وسازش واشتی با دشمنان مردم ووطن را بخاطر پاشان سازی ونابودی(حزب)ودولت وقوای مسلح نیرومندومجرب وبی همتا درمنطقه که؛دران وقت درصف اردو(160 هزارنفر)،ودرصفوف وزارت داخله،وصفوف دفاع ازانقلاب(115هزار)نفر؛ونیروهای امنیتی بیش از(20 هزار)نفر،بسیج وتمامأمسلح شده بودند.ودرحدود(200 هزار)نفر اعضای رزمنده وانقلابی حزبی واین سپاهیان دلیرو سرسپردگان راه وطن که،اکثریت انهانیزمسلح ودرقبال قوای مسلح خود پهره وگزمه وحتادرجبهات داغ وسنگرهای گرم دفاع ازمیهن دوش به دوش قوای مسلح قهرمان کشورمیرزمیدند؛وبخاطر ارمانهای والای مردمی ووطنپرستانۀ خود مردانه دفاع مینمودند وتوسط مذدوران پاکستان و-ای-اس-ای-بیباکانه جام شهادت مینوشیدندکه؛دران زمان به شمول سازمان دموکراتیک جوانان؛وحتا سازمان دموکراتیک زنان که بانام نامی بانی اصلی ان رفیق رزمنده وانقلابی،وطنپرست و مبارزنستوه ومادرهمه؛داکترصاحب اناهیتا راتب زاد؛گره خورده است؛نیز جمعأدرحدود (300هزار)؛به گردحزب،دولت وقوای مسلح قهرمان کشورخود حلقه زده ودرمجموع درحدود500هزار نفر مسلح نیروهای مبارز وسپاهیان سرسپردۀ راه ازادی،دموکراسی وترقی اجتماعی که؛پشت ارتجاع وامپریالیسم را به شدت میلرزاند برعلیه نابودی این نیروها درتبانی باپاکستان؛کودتای بار نخست علیه زنده یاد ببرک کارمل ازجملۀ موئسسین کنگره،منشی عمومی حزب ورئیس شورای انقلابی-ج-د-ا- وقت؛ موءرخ 20/دسمبر1986م موئفقانه براه انداخته شد.رهبران کریملین نشین وقت ؛به اساس نوشتۀ اکادمیسن رفیق دستگیر پنجشیری درکتاب خود بنام(ظهور وزوال حزب)؛"لیوئونید برژنف،گرومیکو،وبوریس پونماریف؛سبکدوشی محترمانۀ رفیق ببرک کارمل را؛ودربعد داخلی ازطرف انجنیر نظر محمد که روزی باتفنگچۀ جیبی خود ظاهرأ مانند بادیگارد به رفیق کارمل خوش خدمتی مینمود؛اما او نخست ازهمه چون "کاسۀ داغتر ازاش"مانند کودتای حفیظ الله امین شاگرد با وفای!؟ زنده یاد نورمحمد ترکی ازجملۀ موئسس کنگره ومنشی اول حزب ورئیس دولت وقت که به بالشت خوابش  خفک نمود؛نیزبسان ان نوک تفنگچۀ خودرا اخر برضد رفیق کارمل نشانه گرفت؛یعنی سبکدوشی اورابه اصطلاح به نفع اشتی بادشمن وباپاکستان ودفاع مستقلانه ارزیابی نمودند.وبه دستورمشاور عمومی شوروی"وکتورپلینچکو"توسط یک گروپ تحت مراقبت شدید امنیتی متشکل از"یعقوبی وزیر امنیت،نظر محمد وگلاب زوی تحت رهبری داکترصالح محمد زیری درطی یک ساعت قید ضربالاجل"تهدید امیز مجبوربه استعفای وی گردیدند.که به موجب ان داکترنجیب الله از(1986-1992)زمام قدرت رابدست گرفت؛دررأس رهبری حزب ودولت قرار گرفت وبرای نابودی حزب،دولت وقوای مسلح تسلیم ناپذیر ونیرومنددرمنطقه وسقوط نظام دموکراتیک مورد استعمال وخودش نیز به قربانی گرفته شده بود که ،همان طور هم شد.ا

سیطره جوئهای قومی وفروپاشی حزب:-طبق پلان داکترنجیبالله تمامی اعضای کنگره وکمیته مرکزی سابق دررأس رفیق کارمل  ورفقایش رابه شدت ازحزب تصفیه نمود وحزب را دوپارچه وچند پارچه ساخت.همه رفقای بخش پرچم حزب به تبعید گاه ها وبه سفارت خانه ها وبه زندانها اعزام گردیدند.بگیروببند،زنجیروزولانه کشتن وبستن بویژه ازطرفداران رفیق کارمل تحت عنوان ضد مصالحۀ ملی اغاذ گردید.ودراین روند گیرو دارهای حیرت اور علیه حزب واعضای اصولی ان؛افوای کودتای دوم بنام گلاب زوی وزیر داخلۀ وقت برسرزبانها افتاد وبگمان اغلب بزودی افشا گردید؛وگلاب زوی بی سروصدا وخموشانه ازوظیفه اش سبکدوش وبه حیث سفیر درمسکو تعین گردید.بخش رفقای جناح "خلقی" حزب دراضطراب شدند.وبعد ازچندی،بخش رهبری وکادرهای فعال مربوط جناح"خلقی" حزب؛این وضع اشفته وزوال حزب ودولت وفروپاشیها وتصفیه ها را نگران کننده مطالعه وارزیابی همه جانبه نموده همه را بدرستی تحلیل وبررسی عینی واصولی نموده مجموع نظریات خودرا جمع بندی وطی یک پیشنهاد وسیع وبا محتوا وعلمی بطور ماده وار مطرح نمودندکه؛دربرگیرندۀ کلیه ای مسائیل سیاسی،اقتصادی،اجتماعی-نظامی ودربارۀ مشی استراتژیک وتاکتیک حزب وحتا بازار ازاد واقتصاد ازاد نسبتأ کنترول شده که برضد منافع ملی ومصالح کشور نباشد؛طورمشخص پیشنهاد نمودند که نقش رفیق پنجشیری درجمع بندی ودرتدوین وتکوین وغنی سازی ان برجسته تربود.که مشترکأ به داکترنجیب پیشنهاد وکاپی انرا به مطالعۀ رهبران کریم لین عنوانی گرباچف رهبر حزبی ودولتی شوروی نیز ارسال داشتند؛اما مورد قبول واقع نشده بوده وبه ان چندان وقعی گذاشته نشد؛زیرا فروپاشی حزب وتغیربرنامه واساسنامه ان صد درصد درپلان بودکه؛داکترنجیب بعد ازبه قدرت رسیدن درنخستین گام خود ازطریق تدویر پلنوم حزبی انرا عملی نمود.وبعد از چند مدتی کوتای سومی توسط شهنواز تنی برسرزبانها افتاد؛چون تنی قبلأ به این کار موئظف ساخته شده بوده که ازیکسو تحریکات وتشویقات مشاورین امنیتی مخفی گرباچف؛وازسوی دیگر؛نفوذ گلب الدین حکمتیار دربین حزب ودراردو وحمایت تنی ازانها درمقابل تنش داکترنجیب روزها وهفته ها کشمکش بین داکترنجیب وتنی وافوای کودتای او حدود دوماه پیش ازاقدام او به کودتا علیه داکترنجیب که به اوازه های سرچوک مبدل گردیده بود؛سرانجام این نازدانۀ قومی علیه داکترنجیب دست به کودتا زد؛ومورخ ماه/فبروری/1989م کابل را بمباردمان وتعدادی را به خاک وخون کشید وخودش باطیارۀ مخصوص دراغوش(ای-اس-ای)دستگاه استخباراتی پاکستان پناه برد.واعضای بخش خلقی حزب را مستقیمأ زیرضربه قرارداد.واین انسان بی کفایت ناشناس وبی دانش وبی تجربۀ احساساتی ومتعصب؛درحالیکه وزیر دفاع ومعاون اول داکترنجیب درامور قوماندانی عمومی قوای مسلح(اردو،سارندوی وامنیت ملی)درکشوربود وتمامی نیروهای قوای مسلح مانند داکترنجیب درتحت رهبری وقومانده وتحت فرمان اوبود ومیتوانست با یک امر ودستور نظامی کشوررا زیر وزبر نماید؛اما این نا عاقبت اندیش خود خواه وبی صلاحیت وبیکاره نتوانست به این کارخام ضد انقلابی ضدحزبی وضد مردمی خودموئفق گردد.واین کودتای مضحک درحالیست که؛حتا تنها نیروهای امنیت ملی وقت به تنهائی خودکه قبلأ نیزتحت رهبری مستقیم داکترنجیب قرارداشت وازهمه امور وجریانات با تمام جزئیات ان واقف وسایه به سایه پل پای همچو حرکات وجنایات را تحت تعقیب وکنترول داشت.وازوقوع همچو کودتای بچه گانۀ تنی واقف بود؛به ان واحد توانست کودتا راجلوزند.واین کودتای ناعاقبت اندیشانه،احساساتی وبدنام کننده که  درقبال بسا مسائیل سیاسی دیگربیشتر جنبه های قومی ونزاع های قبیلوی،قدرت وشهرت طلبی وخودخواهی های تنگ نظرانه،مقام پرستی وهژمونیسم بچه گانه انحصارگری میراثی قبیلوی نیزداشت.ومضحک ترازهمه انست که این انسان ناشناس که ازلحاظ اتنیکی؛سماروق وار سبز شده ودرمقامات حزبی ودولتی بطوردراماتیک ارتقا داده شد؛هیچگونه پایه ومایه وپایگاهی،تکیه گاهی نتنها دربین حزب؛بلکه حتا دربین همین نظامیان مربوطۀ خودکه بحیث وزیردفاع برحال کشورهست؛نیز نداشته است.که دراین جنایت از اودفاع مینمودند.که سرانجام باعث دوپارچگی درحزب ودولت وقوای مسلح کشورگردیده وبهترین وسیله وبهانه وانگیزۀ خوب برای سائیر سرکوبگریهاتحت عنوان گروه "چپ افراطی"که بیشترجناح خلقی حزب؛مطابق باپلان گربا چف وتعهدات وی به غرب؛زمینه را برای داکترنجیب مساعد ساخت وبه اومیدان داد تا بادست باز هرطرف که بخواهد بتازد؛وباقیمانده اعضای حزب را نیز بشکل وحشیانه سرکوب،زندانی وغل وزنجیروشکنجه نماید.اعضای اصولی،انقلابی ومبارزین صدیق وبنیان گذاران یگانه حزب انقلابی ونیرومند توده ای وقوای مسلح انرا درمنطقه تارومار وبه جای ان افراد واشخاص وابسته به باند حفیظالله امین؛نخستین کودتا چی ضد حزبی وضد انقلابی  علیه منشی عمومی کمیته مرکزی ورئیس دولت وقت شادروان نورمحمد تره کی موئرخ /25 سنبلۀ/1358مطابق(اگست سال 1978م)؛وسائیر عناصرناشناس رابه ارتباط قومی وقبیلوی،رفاقتهای شخصی،سمتی وزبانی واتنیکی،به حزب راه داد وانها به مقامات بلندتر بجای رهبری سابقه ارتقأ داده شدند.وروزبروز حزب؛ازاعضای سابقه دار،اصولی ومبارزین راستین تصفیه ؛وهمچنان به اساس قومی وزبانی ونژادی ومذهبی واتنیکی تصفیه ودرکنار زده شدند وروزبه روز به سوی تمامیت خواهی،یکه تازیها وشئونیسم میلغزید.ویک حلقۀ متعصب فاشیستی،متشکل از عناصر معلوم الحال دراطراف داکترنجیب حلقه زدند.فعالیتهای یکه تازی،،تمامیت خواهی،دکتاتوری وتوتالیتاریستی وتصفیۀ قومی به شدت اغاذ گردید.وپلانهای گرباچف درراستای تأمین منافع پاکستان وغرب باپیش کش نمودن"مشی مصالحۀ ملی؛انهم یک جانبه وراه رفتن به جادۀ یک طرفه بسوی دشمنان اشتی ناپذیر وسوگند خوردۀ خلق افغانستان که معنای ان سازش وتسلیم اشکارا به این دشمنان است روی دست گرفته شد.دروازه های حزب بروی همه جواسیس،اجنتان،عناصرمشکوک ضد حزبی وضد انقلابی ومخرب وحتا اشرار وقت ودشمنان دیروزی حزب ودولت که بااو دست به گریبان بود،طبق اساسنامه ومرامنامۀ جدید،حزب جدیداتأسیس بنام "حزب وطن"،بازگردید.وراه زوال وسقوط را درپیش گرفت.اشتی بادشمنان اشتی ناپذیر حزب راکه جنبۀ اتنیکی نیز درمیان بود نسبت به اشتی با رفقای همرزم وهمسنگر وطنپرست وصادق،وفادار به ارمانهای والای مردم حزبی،ترجح داد.باغروروتکبر وخودخواهی ها ویکه تازیهای قبیلوی همه را کنارزد؛واما باگلبدالدین یگانه نفر با اعتماد پاکستان و-ای-اس-ای-نسبت به هرتنظیم دیگر تندروتر وافراطی تر،راه سازش،راه تسلیم وراه مذاکره ومصاله را درپیش گرفت ودراین زمینه خوب هم استعمال شد.وسرانجام بنابه اعتمادیهای قومی وزبانی تحت رهنمائیهای تیم فاشیستی خود؛به انها تکیه نمود و وبعد ازسه سال دفاع مستقلانه بانیروی رزمندۀ قوای مسلح  بااین تجهیزاتی که داشت میتوانست بیشتر از سه سال مقاومت نماید؛راه سازش وفرار را ترجح داد وتوسط همین دشمنان مردم وپاکستانیها نیز قربانی شدکه؛بسا کتابها،اثارومقالات دراین زمینه انتشار یافته است ودرتأریخ کشور اظهرمن اشمس است.بعد ازانکه بنابربرخوردهای اتنیکی وتعصبات قومی ریشه دار ویکه تازیها وجناح بازیها وتصفیه های قومی وحزبی رفقای بخش پرچمی حزب کنارزده شدند این سیاست تصفیه وفروپاشی دربخش قوای مصلح کشور جدی ترتعقیب گردید که دراین پروسه قوی ترین قوماندان ان؛جنرال عبدالرشید دوستم اوزبیک تبارباید نخستین قربانی  او میبود .وقبل ازانکه بنابر حساسیت موضوع ونیرومندی قدرت او وانکشاف خرابی اوضاع بجای تصفیۀ قوتهای جنگی اش دامی برای ازبین بردن ان به بهانۀ جنگهای اوپراتیفی درسمت جنوب بنابرتفاهمات قبلی که داشتند زرنگانه سازماندهی گردیده گروهی ازمقامات بلند حزبی و ازقوای مسلح وبابیش ازیک هزارنفرسربازان سرسپرده ودلیر جنگی اوزبیک با قوماندا نان وامر کشف ان درجبهۀ سمت جنوبی اعزام وتوسط مجاهدین همه اسیر گرفته شدند. واما جنرالان وقوماندانان ومقامات حزبی بشمول  نظرمحمد معاون داکترنجیب ولویدریستیز نیز با بادیگاردهای خودازاسارت ازادگردیدند واما قوتهای دوستم باقوماندانان خود اسیر ماندند.ودوستم بنا برزرنگی وهوشیاری وتجربۀ نظامی واین تصفیه هارا درنظرگرفته به رفتن شخص خود عجله نمیکند وازجانب دیگر امر کشف ان موضوع توطیه رادرک میکندو هرلحظه اورا درجریان میگذارد وبرایش  به زبان اوزبیکی مخابره میکند که:"اکۀ دوستم،شما تحت شکار ونشانه هستید وما با همه نیروهای خود دراسارت گرفته شدیم،اولاد وفامیل خودرا؛اول به خدا و دوم به شما سپردیم؛وشما نیائید که شمارا اسیر میسازند..و.."که به این ترتیب جنرال دوستم ازتوطیۀاسارت وتسلیم او به مجاهدین نجات مییابد.و جنرال دوستم این موضوع را دریک پلنوم وسیع کمیته مرکزی وفعالین خزبی ودولتی بشکل گلایه امیز به داکترنجیب گفت:"رپیق نجیب!-ما باتمامی نیروهای خود همیشه درهمه شرائیط دشواروشخص خودم مثل یک سپاهی درخدمت شما رپیق ورهبری وحزب و دولت خود بودیم ودرهمه جبهاتی که شما امرنمودید،رفتیم؛امنیت را تأمین نموده به نفع وطن وانقلاب وحزب خدمت صادقانه نموده وهزاران فرزند وطنپرست وسرسپردۀ اوزبیک خودرا شهید دادیم.درقندهار،لوگر،غزنی ومیدان،پغمان وجنوبی ودرهرجائیکه درافغانستان شرائیط دشوار بوده بمن امرنمودید؛فداکارانه وجانبازانه ازننگ وناموس این مناطق ووطن خود دفاع نموده امدیم.مثل سپاهی شما،کوچکترین سرپیچی ازامرشما نداشتیم؛واما این نوع دسائیس وتوطئه ها علیه ما برای چه وگناه ماچیست؟وغیره.."اما داکترنجیب باعصبانیت رد نمود؛واما یک تعداد ازرفقا به دفاع ازاظهارات انتقاد امیز دوستم برامدند وتأئید نمودند؛وبویژه منشی سازمان اولیۀ شورای وزیران رفیق صدیق کرم خیل به دفاع ازانقادات وارده انتقادات شدیدالحن تربیشتر ونهفته دردرون حزب  وبسا همچوتوطئه هارا،وبویژه فعالیتهای مخفیانۀ حلقات فاشیستی وشکلگیریهای تخریب کارانه انهارا یکا یک برملا نموده وانتقادات مستند وواردبیشتری را ارئه نمودکه چگونه براه اندخته شده است وبا جرئت افشا نموده وازرفیق نجیب سوال نمود که :ایاشما رفیق ازهیچ چیزخبرندارید؟واما بازهم رفیق نجیب باعصبانیت برخورد نموده ومسائل وانتقادات وسوالها را خارج ازموضوع اجندای جلسه دانست وبه ان هیچ وقعی نگذاشت وحتا هیچ وعده هم نداد که بعدأ این مسائیل رابرسی خواهد کرد.که ثابت ساخت که او قبلأ با اگاهی درعقب همچو مسائیل بوده است.معذا؛بروی این مسائیل،حوادث وجریانات عینی وتکذیب ناپذیر قبلأپلان شدۀ ضدحزبی وضد دولتی وسقوط ان بدست دشمنانیکه مستقیمأ وابسته به پاکستان دربین حزب ودولت درجریان بود؛وبویژه دفاع داکترنجیب ازامرذون مزارشریف بنام جمعه اسک فاشیست ونهایت متعصب که مردم مزار را سخت به تنگ اورده بود ومردم ازوی خاطرات بسیار تلخی نیز دارند ومردم مزارشریف وصفحات شمال دوبار برعلیه ان برخاسته تبدیلی انرا خواستند وبه مرکز روان کردند؛وهربار ازطرف داکتر نجیب به اثر پافشارهای تیم فاشیستی وبویژه شخصی بنام منوکی منگل وقتی امرامنیت ملی ننگرهاربود دران وقت هم بصدای بلنددربین حاضرین مقامات اعضای حزبی ودولتی در میدان هوائی ننگرهار که من(نویسنده)بعداز انجام یک کاررسمی ازانجاعازم کابل بودم  در یک بحث مختصراینکه: سرحدات دراین روزها که پرابلمهای قاچاق انسان ومهاجرتها ومعاملات درین رابط وجود دارد وبرخی کاپیهای فیصله های ذون حتا درپاکستان روان میشود راازقول برخی رفقای حزبی باو سوال گونه مطرح نمودم.. بدون انکه حداقل چیزی بگونۀ پاسخ ادا کند؛باعصبانیت  تام بالای رفیق کارمل حمله نموده وگفت که:"این کارما نسبت به کارمل که درقدرت باشد بهتر است..!؟."این شخص بااین صفت  وماهیت پاکستانی خود که دررهبری تیم فاشیستی داکتر نجیب قرارداشت به دفاع ازجمعه اسک فاشیست خشک وجامد وخودخواه ومستبدامرذون مزارشریف باموضعگیری شدید فاشیستی بطورعلنی وبرعلیه جنرال دستم وقوماندانان سمت شمال کشور بشکل تحریک امیز ان دست به دامن زدن تفرقۀ ملی وقومی زد.وسرانجام جنرال دوستم را ازکنار خود دورساختند وتحت تصفیه های قومی وجناحی قرار دادند.واو نیز بخاطر دفاع ازننگ وناموس مردم خود وهجوم ولشکر کشیهای پاکستان که دردستور روزقرار داشت، با قوماندانان  مجاهد سمت شمال که میانه روتر نسبت به گلبدین ودیگر حلقه بگوشان پاکستانی بودند که بعدها انهانیز ضد پاکستان موضعگیری نمودند؛منجمله با احمد شاه مسعود شهید،با شهیدمزاری وغیره وازان جمله که، درابتدابرهان الدین ربانی نیز ازجملۀ بنیاد گراهابود که همه برضد پاکستان و-ای-اس-ای-میلۀ تفنگ خودرادوردادند وباهم جبهۀ ائتلافی را ایجاد کردند.وبنابرتماسهای قبلی نهانی واشکارای تیم داکترنجیب با گلبدالین وپاکستان ووعده های تسلیمی قدرت به ان، ووبرخی پوسته های سارندوی که از طرف وزارت داخله  ووزیران راز محمد پکتین عضو حلقۀ تیم مذکور به گلبدالدین تسلیم داده شد وحتا سلاح ها ازطرف وزارت داخله به نیروهای گلبالدین توزیع گردیده بود ؛این وقائیع وجریانات همه قطره قطره سیل وتوفان فروپاشیرا روز بروز چنان مساعد ساخت تا این جبهۀ ائتلافی یکجا بارفقای رانده شدۀ طرفداران رفیق کارمل درحزب وقوای مسلح ایجادو بعد ازانکه جنرال دوستم بمثابۀ دارندۀ نیرومندترین قدرت نظامی که ستون فقرات قوای مسلح را تشکیل میداد؛وبه اثر این تو طئه ها کنارزده میشود وبا ایجاد  این جبهه؛پیش ازانکه دولت وقدرت به دست گلبدین سقوط کند باپیشدستی تمام میدان هوائی بگرام وکابل را اشغال مینمایند؛وبه این ترتیب قدرت به مجاهدین وبه حکومت موئقتی ساخت پاکستان دررأس به صبغت الله مجددی انتقال مینماید وحکومت صادرشده درهمه امورزندگی این سرزمین حاکم میگردد.که جزئیات این حقائیق بیشتردرکتاب بنام(خروج جنرال دوستم وسقوط داکترنجیبالله،به قلم اسدالله ولوالی جی)وکتابی بنام(افغانستان بعدازپیروزیانقلاب اسلامی تا سقوط بدست طالبان-به قلم دگرجنرال ارکان حرب عبدالروف بیگی)وکتابی بنام(اردو وسیاست-به قلم سترجنرال نبی عظیمی )وبسا اثار دیگر باجزئیات ان این مسایل بیشتر تشریح گردیده است.مجاهدین بعد ازبه قدرت رسیدن؛علی الرغم انچه درتعهدات،شعارها وسوگندهای خودکه به مردم وبه جامعه سپرده بودند؛به وحشت وبربریت وبه نیستی ونابودی مملکت کمربستند، جنگهای خائینانۀ قومی،زبانی ومنطقوی ومذهبی برای نابودی وحذف یکدیگر ازطرف پاکستان براه انداخته شد وسائیر همسایه هارا نیز پاکستان بامداخلات علنی خود تحریک نمود.جوی های خون خیابان به خیابان کوچه بکوچه وخانه بخانه جاری گردید.هست وبود جامعه را غارت،تاراج وبه اتش کشیدند وبه پاکستان برده فروختند.وطن فروشی،ناموس فروشی ودین ومذهب فروشی وتجارت خون رونق یافت وبخاطرتأمین منافع ملی پاکستان وغرب که درتأریخ هزاران هزار سالۀ پرافتخار افغانستان هیچ سابقه ندارد وهیچ کس ندیده ونشنیده است؛تحت نام اسلام وشریعت جامد اسلامی؛رزیلانه ترین،وشیطانی ترین وشنیع ترین اعمال،جنایات وفجائیع وتجاوزات گوناگون که هیچ قلمی دربیان ان قادرنیست؛وده ها کتاب واثار ومقالات وانترنیتها وتارنما ها ونشرات دوامدارصورت گرفته وهنوز دارد بیشتر نشر میگرددکه؛دراین قرن  به اصطلاح پیشرفتۀ (21)عصرماکه با همه دغدغۀ ان دران زندگی مینمائیم واما این اعمال انسان برضد انسان با استفادۀ ابزاراتنیکی ،دینی ومذهبی بویژه که درکشورما جاری ساخته شد؛حتا یهود درحق فلسطین واعراب نکرده است که مسلمان به حق این مردم مسلمان انجام دادند ومیدهد.دیروز تحت نام کفرامدو دین اسلام درخطراست وامر وز کفرنیست!؟بلکه نفت وگاز سودجویان درخطراست، این خوشخدمتی و یوغ غلامی رابه گردن انداخته اند که توسط پاکستان وپاکستانیهای داخلی برعلیه این مردم بیگناه وبیدفاع ومظلوم براه اندخته شده است ووطن را بسوی نابودی وبربادی سوق داده اند.وتلاشهای نهائی رابا تعقیب سیاستهای چند جانبه وبا بازیهای چندگانه وچندپهلوئی طرازفاشیستی؛بخاطرتحکیم رژیم یک قومی مورد اعتماد خود؛مردم را درگروقربانیهای متعدد قرارداده ووطن را مطلقأبه قربانگاه وسلاخ خانۀ انسان مبدل نموده اند.وبجای فضای معطر وهوای خوشگواروطن؛تعفن خون وبوی بد مرده وجسد انسان؛فضای انرا الوده نموده بود وهنوز به وضاحت احساس ودیده میشود.ودرعمل این جنایات دردرون این جامعه بوده وهست وجریان دارد که دشمنان داخلی وخارجی به بهای خون مردم افغانستان میخواهند ازاین وضع بازهم حمایت نمایند واغراض خودرابست اورند.واین تلاشها درست درجهت حمایت ازسیاه ترین وجنایت کارترین ووطنفروشترین وبیگانه پرست ترین مذدوران پاکستانی وانگلیسی بنام طالبان بالای این ویرانه ها وقبرستانها برای دائیم حاکم بسازند.وعمق استراتژیک نظامی-اقتصادی وسیاسی وفرهنگی خودرا به تدریج درمنصۀ عمل بگذارند.بروی این واقعیتهای عینی وتکذیب ناپذیر موجود درجامعه وانکشافات دربیرون مرزی؛نیروهای ترقیخواه وتحول طلب ملی ودموکراتیک وجامعۀ مدنی دچار نگرانیهای شدیدی هستند؛وبخاطرنجات وطن ازچنگال خونین فاشیسم حاکم نیمه طالبی وافغان ملتی(افغان نازی)فاسد وغارتگرضد ملی یک قومی؛باطرح وپیشنهاد سرنوشت ساز وتعین کننده که ازاین حقائیق عینی وتحلیلهای علمی وشناخت درست وبرداشت عینی وعلمی از همین جامعۀ افغانی واز ماهیت ارتجاعی وضدملی وضدمردمی رژیم حاکم برسرنوشت خلق ان سرچشمه میکیرد.باصدای دموکراسی،ازادی،حقوقی وقانونی،تفاهم ومشارکت ملی،ایجاد وحدت ملی،تقسیم قدرت وانتخابات پارلمانی وتفکیک قوای ثلاثه دولت،تعین وتفویض مشخص وظائیف وصلاحیتها بطورعادلانه؛ازطریق ایجاد نظام پارالمانی شورائی غیر متمرکز ورهائی کلیه ای مردم زحمتکش وجوامع تحت استبداد ازقید ستم وبنده گی زمامداران قبائیلی وقبیله سالاری ویکه تازیهای اغوشته بخون وفساد مافیائی،دردستور روز قرار گرفته است.که دراینجا مورد بحث ما قرار میگیرد.و

راه بیرون رفت ازبحران ونشست برلین:-بنابرتحلیلهای عینی زنجیره ئی وریشه ئی ازحقائیق گذشته و موجوده  وارزیابیهای علمی که صورت گرفت؛به شهادت مردم و تاریخ خونباروطن ما چنان حکم میکند که،این اختلافات،تضادها فجائیع وبحرانات درافغانستان؛صبغۀ کاملا قومی،زبانی،نژادی،دینی ومذهبی ودرسیطره جوئیهای شئونیستی وفاشیستی-قبیلوی بستگی داشته وازان ریشه میگیردکه؛ازابتدأتا انتها برای تأمین منافع پاکستنان وانگلیس واربابان خارجی ایشان براه انداخته شده است.زیرا اخطارهای جنرالهای پاکستان به امریکا وناتو که بدون نقش پاکستان ومنافع ان درافغانستان هیچگونه دولت بوجود امده نمیتواند وصلح وثبات هیچگاه برقرار شده نمیتواند،دال براین مدعاست.که ازابتدأ قوماندنان وفادار به پاکستان موئظف بوده اند با قوماندانان قومی دیگری درگیرشوند وجامعه را به نزاع وتفرقه نگهدارند.جنگهارادوامداروخونریزیهارا بیشماروبی حساب جاری سازند واین تنظیم هارا برعلیه یک دیگر بین هم اندازند؛تا افغانستان را بعدأبه "جنوب وشمال"تقسیم کنند ومحتاج به کمکهای نظامی خودبسازند وتحت پوشش دفاع ازقوماندانان خود ومربوط به پاکستان چون ؛گلبالدین حکمتیار،ملا محمد عمر،سیاف،حقانی وطالبان وغیره پشتون تباران ازطرف -ای-اس-اس-پاکستان وحاکمیت نیمه طالبی وافغان ملتی وگلبدینی دولت فاسد فاشیستی برحال وتحت حمایه که؛به موجب ان این بازیهای چند جانبه براه اندخته شده است.ویک واقعیت انکارناپذیرهم اینست که؛این مردم بیدفاع ازترس جان ومال وناموس وبرای زندگی وزنده ماندن خود ازهجوم طالبان وپاکستان؛ناگذیرمانند گذشته درگرد همین قوماندانان قومی خود حلقه زده؛چه پاکستانی هستند ویا ضد پاکستان؛این اقوام ناگزیردرعقب قوماندانان جنگی خود قرارگرفته وقرار دارند؛تا ازهجوم طالب وسائیرقوماندانان طالبی ووابسته به طالب وپاکستان ازقوماندان قومی خود دفاع نمایند.قوماندانان پشتون تبار کاملأ روشن است که؛ازطرف پاکستان و-ای-اس-ای-برعلیه غیرپشتون به شدت حمایت میگردند وانها همیشه مسلح بوده اند ومسلح ساخته شده اند؛حتا مردمان جنوبی وقبایلی بطور عنعنوی طفلی که تازه تولد میگردد برای تشویق به جنگ یک تفنگ ویا شمشیر بالای گهوارۀ ان با افتخار اویزان مینمایند وهمیشه مسلح مجهزبه جنگ هستند.امابرعکس نتنها مردمان وجوامع غیرپشتون همچوعنعنعۀ تشویق به جنگ وبرادرکشی راندارند بلکه؛قومندانان انها نیزقبلأ خلع سلاح گردیده بودند وانها بروی صداقت تحت عنوان صلح وثبات وبرادری واشتی وحکومت  غمخوار وخدمت گار،سلاح حای خودرا به دولت وبه تیم که ازطرف جامعۀ جهانی ضد تروریزم تشکیل یافته بود سپرده بودند ودرحقیقت امر فاقدسلاح جنگی هستند.وبویژه انها با امدن طالبان درافغانستان موضعگیری ضد پاکستانی را گرفته بودند وهستند.علی الرغم افواهات راکه برترجویان وجنگ افروزان براه انداخته اند هنوزمعلوم نیست که این قوماندانان فاقدسلاح حامیان بین الملی نیز دارند یاخیر؟

بنابران باانکشاف اوضاع جدید دروضع منطقه وجهان وتغیر مبارزه باتروریسم وبه رسمیت شناختن طالبان،ایجاد دفتررسمی درقطر وبه عربستان سعودی برای مذاکره باطالبان وحامی مستقیم ان پاکستان که بدون نقش او مذاکرات اولی نتیجه نداد واخطارداد تا دولتی راکه امریکا وغرب به افغانستان میسازد باید طبق دلخواه پاکستان باشد بخاطریکه درساحۀ نفوذ ان قرار دارد!؟که همین اکنون پاکستان وکرزی وطالبا مذاکرات جداگانه را به نفع پاکستان براه انداخته اند.تا راه اوردن طالبان درقدرت سیاسی وسپردن هشت ولایت مناطق جنوبی ویا تمام اقلیم کشور؛بویژه بعدازسال2014 که تمامی قوای بین المللی ازافغانستان طبق پلان خارج میگردند؛اضطراب ونگرانیهای شدیدی را دربین اقوام وملیتهای تحت استبداد غیر افغانی که حدودبیشتراز (60درصد)نفوس کشورراتشکیل میدهند،خلق نموده است؛وباعث اتحاد وهمبستگی وفشردگی هرچه بیشترانهادرعقب همین قوماندانان قومی خود خواهند گردید.وارامی وثبات وزندگی مصئون رادرموجودیت قوماندانان قومی خود میدانند؛به شرطی که قوماندانان قومی شان نیز تااخرباایشان وفاداری خودراحفظ نمایند.بنابراین تحلیلها ازاوضاع وانکشافات ان،شکلگیری یک قومسازی جامعه وموضعگیریهای ضداقوام دیگر بوضاحت دیده میشود وپروسِۀ ان تشدید گردیده است،و حاکمیت بدترین نوع فاشیسم؛ ان هم به جامۀ اسلام درفرایند سیاسی کشور سایه افگنده است ومردم خونریزیهای فراوان وقربانیهای دیگری را درانتظار نشسته اند.ا-ازاینرو بنا براین درک عینی از حقائیق تلخ  وناگوار درون جامۀ(افغانی)وتشویش ونگرانیهای جدی موجود وامد امد طالبان وحشی وعقبگرای ضد تمدن وبربرمنش عصر حجر؛مسئلۀ فدرالی افغانستان درارتباط به این حوادث ناهنجار به دستور روزقرار میگیرد.هرچند این موضوع  ازطرف نمایندگان جبهۀ متحد ملی وجبهۀ ائتلاف ملی دریک نشستی دربرلین،بنا بردعوت گروهی ازسناتوران واعضای کانگرس امریکا وبه اساس مصاحبۀ موئرخ9/جنوری/2012درواشنگتن،صورت گرفته است که دران نشست برلین نمایندۀ کانگرس وسناتور بااعتبار ازحزب جمهوری خواه(لوئی کوهمرت)ازتکزاس،سناتور معتبر وعضو کانگرس،(رو هیچر)ازحزب جمهوریخواه ازمشهورترین ایالت کلیفورنیا- وسناتور وعضو کانگرس(لوبه سنشز)نمایندۀ حزب دموکرات ازلیئوزیانا،و(ستیف کنگ)سنتاتوروعضو کانگرس امرکا ازایالت ایووا ؛با احمدضیاءمسعود، رئیس جبهۀ ائتلافی، جنرال عبدالرشید دوستم رهبرجنبش ملی اسلامی افغانستان،حاجی محمد محقق رهبرحزب وحدت اسلامی افغانستان وامرالله صالح سابق رئیس امنیت ملی افغانستان؛پیرامون طرح مسئلۀ فدرالیسم برای بیرون رفت ازبحران کنونی وتأمین صلح وثبات،دموکرسی،وحدت ملی وتقسیم قدرت سیاسی ونظام پارالمانی انتخابی غیر متمرکز درکشور به ارتباط تسلیمی مناطق جنوبی به طالبان درمذاکرات قطر ویا با امدن طالبان درقدرت وایندۀ تاریک ووحشت انگیز درافغانستان که این طرح ها از واقیتهای زندۀ توضیح یافتۀ جامعۀ افغانی سرچشمه میگیرد؛وامریکائیهابه ان علاق نشان داده بوده اند ؛نخست ازهمه چون نشتری به شارگ اعصاب فاشیسم وطنی ما اصابت نمود؛وچون بمبی درداخل وبه خارج کشورافجارکرد.ودرقدم نخست حساسیتهای فاشیستی دررابط به این نشست ازطریق وزارت خارجۀ افغانی نشانداده شد وانرا مداخلۀ مجدد امریکا درداخل افغانستان وانمود ساخت.واما محافل حاکمۀ فاشیست درنشست قطر که بجای این رژیم یکه تازطالبان راجابجامیسازند که باید انرا نیز مداخله برامور این رژیم میدانست،اما ازروی همتباری باطالب وهمکیشی وهم روشی باطالب درزمینه باسکوت وخموشی انرا قابل انتقاد ومداخله ندانست.که دراین زمینه ها وبه این ارتباط،سلسله سوالات دیگری رانیز درذهن مردم افغانستان خلق نموده است که،پاسخهای شفاف وروشن میطلبد که برخی ازانها چنین مطرح میگردد:و

الف:-طرح نظام فدرالی غیرمتمرکز ازطریق جبهۀ ملی بصورت رسمی بارنخست درخارج ازکشور دربرلین باشمای ازسناتوران ونمایندگان کانگرس امریکا صورت میگیرد.هرچند اوبا ما رئیس جمهور گمان اغلب انرا رد نموده است.ایا امریکا واقعأ دراینده ازجنبش فدرالیسم منحیث یک الترناتیف مثبت وازنظام انتخابی پارالمانی وازتقسیم قدرت مرکزی ونظام شورائی غیرمتمرکز،حمایت وپشتیبانی مینماید.وازدولت کرزی وحاکمیت مرکزی یک قومی ان دیگرحمایت نمیکند.وواقعأ میخواهد دموکراسی پیاده گردد.ویابرای سرکوب این جنبش یک نوع زمینه سازی وتحریکات نموده وبازیهای دیگری درراه هست که،روشن نیست.؟

ب:-وجبهۀ ملی ایا کدام برنامۀ مشخص که چه نوع وچگونه وازکدام مناطق برای ایجاد نظام فدرالی اغاذ خواهد کرد،چیزی روی دست دارد ویا خیر؟

ت:-رابطۀ مشخص بین جبهه ملی وائتلافی که تازه حضورخودرا اعلان نموده اند؛وانها نیز ادعای نظام فدرالی رادارند.ایا عین نظام فدالی را میخواهند که جبهۀ ملی مطرح کرده است.ویا کدام نوع وساختاری تشکیلاتی دیگری ازفدرالیسم را؛وبا کدام برنامۀ مشخص دیگری درنظردارندکه،مشخص نیست.و

ث:-ایاروابط ومناسبات بین این دوجبهه درهمه عرصه ها واحد صورت میگیرد؛وایابا سائیر احزاب سیاسی،گروه ها وسازمانها ونیروهای مترقی وروشنگرا وارمانگرا وجامعۀ مدنی برای درهم کوبی نظام قبایلی و طالبی وایجاد نظام ملی ودموکراتیک این طرح را درمیان گذاشته اند ویا درمیان میگذارند ودعوت به عمل می اورند وبرای تقویۀ این جنبش وگسترش ان چه پروگرامی یا اهداف دردست دارند یا خیر؟که تحت کدام شرائیط وبرنامه ویا پلات فرم معین وعملی دراین زمینه اقدام خواهند کرد نیزروشن نیست.و

ج:-قرار نشرات وافواهات برخی ها مدعی اند که،به هزاران نفر ازطریق ایران درداخل افغانستان به مردم سلاح توزیع گردیده است ومسلح ساخته شده اند.هرچند این نشریه منابع وموئخذ نداشت ومرجع دیگرنیز این مطلب را تاهنوز تأئید نکرده اندکه،چه مقدار سلاح وچه مقدرارواقعیت دارد ویا یک نوع تحریکات مردم واقوام برعلیه یک دیگراست.واینکه به کدام قوم وتبار بصورت مشخص تر،چه وقت درکدام مناطق خاص ودرکجا وبه چه طریق انتقال وبه چه منظور توزیع گردیده است؛درزمینه کدام روشنی دردست نیست وتوضیح داده نشده است.که ایا ایران نیز مانند پاکستا اشغال افغانستان را درسرمیپروراند؛ویا بخاطر دفاع ازهجوم طالبان بعد ازانکه درسمت جنوبی مسلح ساخته شد ومانندسالهیای 1996درمناطق سرحدی ایران واسیای میانه پیشروی مینمایند وبویژه بعدازسال2014 باترک قوای خارجی این موضوع صد درصد جامۀ عمل خواهد پوشیدکه؛ایران نیز با تقلید ازپاکستان تحت عنوان ساحۀ نفوذ!؟به دفاع خود امادگی میگیردکه،روشن نیست.ویا اینکه صرفأیک اتهام است وتحریک اقوام بین یکدیگرخواهد بود.ودامن زدن به منازعات ملی وبرگشت دوباره به دودهۀ خونین وننگین گذشته؛نسلکشی ها وقتل وغارتهای یکدیگر دربین اقوام است؛که ادرس این اتهام عنوانی جبهۀ ملی ویا ائتلاف ملی است که،مطرح کنندۀ فدرالیسم هستند؛ ایابه طرح فدرالیسم ارتباط میگیرد.ودراین زمینه این نهادها درارتباط با ین اتهامات چه نظر خواهند داشت.وهرگاه درصورت هجوم طالبان وپاکستانیها  ونیروهای تروریستی مانند سابق بااین سرحد ازاد درجنوبی کشور؛چه امادگیها خواهندداشت،ایا بامشت خالی وبه شیوۀ سابق ونیاکانی مبارزات بادشمن شکنانه ضد استعماری ودوران طالبی؛با استفاده ازکارد وسیلابه وشمشیر وپیش قبضه وتبر وکلند وبیل وچوب سنگ وفلاخون وچماق یکجابا مردم مقابله خواهد شد؛ویا به کمکهای بیرونی نیز نیازمندی خواهندداشت،روشن نیست که مردم مظلوم وبی دفاع وبویژه ملیتهای تحت استبداد وخلع سلاح شده درمقابل تروریستهای مسلح به پشتیبانی پاکستان اتومی،دچار نگرانیهای شدیدی شده اندکه؛باامدن طالبان چه مصیبتهای دیگری بالای سرایشان خواهد امد.وبه انتظارقربانیهای بیشتری دراین زمینه هستند.و

خ:-ونکتۀ قابل تأمل هم دراینجاست که؛ایا این طرح ها وپیشنهادات جدید مانند گذشته ها،بازهم صرفأیک بازی  است ؛که درعقب ان کدام معاملۀ دیگری وامتیازخواهی های شخصی نهفته نباشد.ویا جبهۀ ملی ومتحدین ان تا اخر وتا دم پیروزی دراین راه مردمی مبارزه ومقاومت خواهند نمود.وده ها سوالات دیگری ازاین دست  پیش می اید که چندان روشن نیست.مردم مظلوم وبی دفاع وخلع سلاح شدۀ ما درمقابل طالبان مسلح"لشکرخدا"ومذدورپاکستان وحامیان با سلاح اتومی انها چه خواهند کرد به تشویش اند.به استقبال جنایات وفجائیع وبرای قربانیهای بیشماردیگری درانتظارنشسته اند.زیرا سرنوشت این مردم دوباره به دست قاتلان اصلی شان سپرده میشودکه،اسارت،حقارت،بربریت،جنایت وفجائیع ومظلومیت سائیر جوامع تحت استبداد را عملأ به قرن( 21)به نمائیش میگذارد.وازجانبی دراین عصریکه مازندگی داریم،بی ارزش بودن انسان،حیات وممات او وبه زندان وبه اسارت وبه گروگان رفتن انسان وارزش ان وعصربیداد را بیان میدارد.واما درنتیجه ازهمه مهم انست که،مردم درمجموع ازطرح فدرالیسم غیرمتمرکز وجنبش فدرال خواهی،به استثنای مشتی ازبرتجویان وتمامیت خوهان،اکثریت روشنفکران وتحول پسندان وترقی خواهان ومردم سالاران وجامعۀ مدنی ومردم شریف وبیدار واگاه وتجدد پسندما حمایت وپشتیبانی مینمایند ونیل به این اهداف وارمان انسانی که به نفع شان است تا اخر خواهند رزمید.1

 

 

پنج/فبروری/2012


February 7th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات